طراح ایتالیایی که زندگی پر ماجرایش در نهایت هم با تلخترین و آخرین ماجرای زندگیاش یعنی قتل به دست
یک قاتل سریالی در میامی پایان یافت؛بنیانگذار برندی در میلان ایتالیا بود که بعدها نیز به دست خانوادهاش
اداره شد.هر چند که دوناتلا بعد از مرگ جیانی، اختیار امور خلاقانهی برند ورساچه را در دست گرفت، اما امضای جیانی را یعنی چاپهای سحرآمیزش بر پارچه را هیچکس بعد از او نمیتواند تقلید کند.
ورساچه در چاپ لباسهایش تصاویر و المانهایی برگرفته از دل تاریخ هنر، آداب اصیل کوتور و فرهنگهای غنی را استادانه در هم میآمیزد و لایههایی از سبکهای مختلف گوتیک و باروک وتصاویری از دوران رنسانس را جسورانه با یکدیگر ترکیب میکند.
چاپهای ورساچه جهان مد را به ویژه در دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی تحتتاثیر خود قرار دادند؛این چاپها که
روی لگها،پیراهنها و… اجرا میشدند، هماندازهی شلوارهای جین محبوبیت جهانی پیدا کردند؛محبوبیتی
که مرزهای سن و سال را شکست؛ورساچه ده سال آخر زندگیاش به ما زنان و مردانی را نشان داد که
لباسشان مشابه فرزندان نوجوانشان بود.
ورساچه در اجرای طرحهای جسورانهاش که پارادوکس عجیبی هم با شخصیت خجالتیاش داشت،از
تصویرسازیهای اندی ورهال و نقاشیهای جیم داین گرفته تا نقشوارههای باستانی یونانی-رومی و طرحهای
پوست حیوانات بهره میگرفت؛ در نهایت هم به این معجون خلاقانهاش، عنصر تجمل ذاتی برند ورساچه را
اضافه میکرد که البته استفاده از چرم و ابریشم هم در این نمای به شدت لوکس ابدا بیتاثیر نبود.
خلاقیت ورساچه از جنس خلاقیت هیچ طراح دیگری نیست؛حد و مرزی هم ندارد؛ شیفتگیاش به موسیقی راک
را با طیفی از رنگهای جیغ و قدرتمند به ما نشان میدهد و نقشهای چاپیاش علاقهاش به سینما و
هنرهای بصری را به رخ مخاطب میکشد.
خلاقیت ورساچه از جنس خلاقیت هیچ طراح دیگری نیست؛حد و مرزی هم ندارد؛ شیفتگیاش به موسیقی راک
را با طیفی از رنگهای جیغ و قدرتمند به ما نشان میدهد و نقشهای چاپیاش علاقهاش به سینما و
هنرهای بصری را به رخ مخاطب میکشد.
اینکه ورساچه همهی مرزهای ذهن خجالتیاش را میشکند، نشان میدهد که به خوبی این مرزها را
میشناسد و محصول این هنر آوانگارد هم منحصر به ذهن شخص اوست.
نظری وجود ندارد! اولین نظر را شما بدهید...